تشکیلداستان

راگناروک - آنچه در آن است و زمانی که از آن خواهد آمد؟

راگناروک - یکی از موضوعات اصلی اساطیر نورس. این افسانه فرجامخواهانه است - آن را به این ایده از پایان آمدن از جهان مربوط. آنالوگ های آن هر گونه اساطیر. اسکاندیناوی راگناروک در این زمینه تا به بسیاری از ویژگی های. برای مثال، در سنت مسیحی، جهان باید از پاییز نابود شوند. راگناروک افسانه ای نیز میگوید که در پایان از همه سرنوشت.

نور پایان سابقه

منادی از آخرالزمان از مرگ بالدور بود - خدای نور و بهار. هنگامی که او شروع به عذاب رویاهای بد. پدر خدای جوان - یکی خطاب به پیغمبر (völva) و خواست تا توضیح معنای پیشگویی بد. فالگیر اعلام کرد که به زودی خواهد مرد بالدور. علاوه بر این، völva گفت که خدا سر برادر خود را به قتل برسانند.

گزیده ای از بالدور به عنوان قربانی مقدس لازم برای شروع از آخرالزمان، اتفاقی نیست. این شخصیت - نه تنها خدای بهار، بلکه خورشید، و همچنین خود زندگی. مرگ او - نمادی از پیروزی مرگ و تاریکی. اسطوره خدای مرگ و احیای پوشش گیاهی نه تنها در اسکاندیناوی، بلکه در اساطیر بت پرست شرق میانه است. علاوه بر این، در دقیقا به همان دیونیسوس یونانی بود.

مرگ بالدر

غروب خدایان - این که چگونه به ترجمه کلمه "راگناروک". آن چیست؟ این یک فاجعه، جهان پس از مرگ بالدر پیشی گیرد. یکی از پاسخ دست خدایان دیگر از عسگرد völva. مادر بالدر را - فریگ سوگند از همه چیز و همه موجودات زنده که آنها پسرش صدمه نمی گرفت. شفاعت کار کرده است. خدای بهار و نور رویین تن شد. بستگان شروع به از آن لذت ببرید، پرتاب سنگ در او، کاهش شمشیر خود و غیره. این D. بالدور واقعا تمام آن را برای هیچ چیز نیست.

اما چگونه در چنین شرایطی رخ داده است راگناروک؟ آن چیست؟ فاجعه در نتیجه از خیانت است. خدا لوکی برای پیدا کردن از فریگا (Frigga) که او سوگند را به صدمه نمی زند بالدور با دارواش. این گیاه به او بیش از حد بی ضرر به نظر می رسید. لوکی و جو در زمان فرار و متقاعد به پرتاب کارخانه Kheda به برادرش. او کور بود و اعتیاد به مواد مخدره را درک کند. سر دارواش در بالدر انداخت، و قربانی مرده به زمین افتاد.

در آستانه فاجعه

به گفته حماسه معروف "جوان ادای"، مرگ بالدر بزرگترین بدبختی برای خدایان و انسان است. بنابراین تراژدی انجام مستلزم راگناروک. "آن چیست؟" - این سوال ساکنان عسگرد پرسید. آنها نمی فهمیدم چه باعث مرگ بالدر غیر ممکن به نظر می رسید. آسا فرو غم و اندوه بزرگ، که برای آن آمد یک زمستان وحشتناک. همسر بالدر را از Nanna از غم و اندوه درگذشت - پشت سر هم قلب او. همسران گذاشته در قایق مراسم تشییع جنازه و دفن از سنت اسکاندیناوی.

برادر بالدر - Hermod - به عالم اموات رفت، از او خواست به انتشار حاکم تک خال هل. معشوقه از عالم اموات موافقت کرده است به انجام این کار، به شرطی که خدا مرحوم سوگواری همه زندگان و مردگان بر روی زمین. بالدر موفق به احیای دلیل giantess تکیه. او تنها در سراسر جهان حاضر به سوگواری خدای بهار. از آنجا که از حتی بیشتر نزدیک او راگناروک. آن چیست؟ giantess قساوت؟ نه، در واقع، تحت پوشش پنهان همه لوکی همان آن است.

مشکل به تنهایی آمده است

سه ساله در زمستان وحشتناک - پس از مرگ بالدر Fimbulvetr آمد. با توجه به نبوت، در پایان از گرگ غول پیکر خود را فنریر باز می شود فک و چلچله خورشید است. سپس از جهان در برابر زلزله و سیل بالا خواهد رفت تا. اما بدتر از بلایای طبیعی خواهد بود جنون جمعی از مردان و خدایان. آنها قواعد معمول را رها و آزاد کردن همه جانبه جنگ همه علیه همه. پسر عموی پسر عموی در می رود، و در بالای هر یک از دیگر.

از آنجا که از فاجعه جهانی جهان است که با همه نوع از هیولا درونزمین پر شده است. علاوه بر گرگ فنریر، این مار Jormungand اعلام کرده است. از کشتی جهنم بادبان Naglfar، ساخته شده از ناخن مرده است. بسیاری از مشکلات دیگر خواهد راگناروک به ارمغان بیاورد. شرح آخرالزمان شناخته شده برای حماسه. آنها همچنین گفتند که لوکی از زندان آزاد خود (که قبلا توسط خدایان برای قتل خائنانه خود از بالدر تیز). شما خواهید ارتش غول سرت منجر ببینید. تحت این غول شکست بیفروست - یک پل رنگین کمان که عسگرد به بقیه جهان متصل می شود.

غروب خدایان

به منظور زنده ماندن از راگناروک، خدایان جمع آوری تیم ملی و بیرون آمدن در میدان جنگ، که نبرد سرنوشت آخرین. هر آس از حریف خود را. یکی برخورد با گرگ فنریر، ثور باید در برابر مار دریا Jormungand با نگهبان از درخت جهان Heimdall مبارزه، و به همین ترتیب. D. اصلی آنتاگونیست صورت لوکی است.

آسا را شکست داد. فنریر خواهد اودین فرو برد. Loki و Heimdall بیاورد هلاک نگردد، هر دو را قوت را شناسایی کند. پسر اودین ها Vidar خواهد پدرش انتقام و شکستن فک فنریر. در پایان جنگ تمام جهان در آتش خواهد سوخت، خارج می گردند حساب از سرت. پس از آن می آید راگناروک. چه می کند این رویداد؟ پاسخ واضح است: در پایان جهان است. این خدایان، انسان و همه موجودات زنده به طور کلی می میرند.

پس از آخرالزمان

جهان آشنا ایجاد شده از بدن در برابر سرما باستان غول یمیر، ناپدید می شوند. تنها درخت جهان، ادامه خواهد داد که برای یکپارچه سازی و نفوذ جهان است. از شاخه های آن یک دنیای جدید بوجود می آیند. پس از آن، زندگی به برخی از کسانی که زندگی راگناروک و جو در زمان بازگشت. اسطوره شناسی اسکاندیناوی و مشرکان ژرمن در این داستان ایفا می کند بازسازی انگیزه جهان دوره ای و تولد دوباره زندگی است.

اقامت از سر مرده بازگشت و بالدر، پسران ثور مگنی و مودی، و پسران اودین ولی و ها Vidar. حماسه نیز "خدایان جوان است." به نام علاوه بر این آنها برای زنده ماندن انسان راگناروک و یک زن. از طرف آنها نژاد انسان آینده است. در همان زمان یک داستان جدید سابقه نیست از خدایان و انسان است.

راگناروک در فرهنگ اروپایی

داستان راگناروک آهنگ "Völuspá" تشکیل شده است. طبق ارزیابی های مختلف، آن را در مورد قرن X ظاهر شد. در عصر رمانتیسم اروپایی این کار بود برای لذت بردن از محبوبیت بسیار زیادی. داستان راگناروک مشخص شده در آهنگساز معروف کار خود را

زمان جدید ریچارد واگنر است. در تترالوژی "حلقه نیبلونگ از" خدایان تحت پوشش تشنگی دیوانه برای طلا، چرا که جهان در یک شعله های آتش بسیار گرم غوطه ور است. آهنگساز اپرا یک نقطه عطف واقعی در هنر بود. با تشکر به واگنر بیان "گرگ و میش خدایان" مترادف با عبارت پردازی و شراب خواری باطل در آستانه یک فاجعه تبدیل شده است.

یکی دیگر از منابع قرون وسطی از اطلاعات در مورد راگناروک - "Starschaya ادای." آهنگ های اساطیری آن غم انگیز است، اما در پایان آن آنها امید برای بهترین. افسانه راگناروک - یک داستان در مورد پیروزی هرج و مرج کوتاه مدت و کوتاه مدت است. به جای مرگ، حیاتی تازه، یک دنیای جدید و مردم است. راگناروک - آن را نیز یک استعاره برای تغییر فصل. غروب خدایان منجر به مرگ از طبیعت و زمستان، و بازگشت آنها به زندگی با شروع بهار سال بعد رخ می دهد.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.unansea.com. Theme powered by WordPress.