تحصیلات:آموزش متوسطه و مدارس

رمان N. Gogol "Sorochinskaya Yarmarka": خلاصه ای کوتاه

"نمایش Sorochinskaya"، محتوای کوتاهی که ما در نظر داریم، اولین داستان در مجموعه "شبانه در یک مزرعه در نزدیکی Dikanka" است. جالب است که فقط 13 فصل در کار وجود دارد. این منجر به افکار خاصی می شود. و حقیقتا، سخنرانی در داستان در مورد خط، و یا در مورد تاریخ مرتبط با آن است.

این کار با توصیف لوکس یک روز تابستانی آغاز می شود. این اقدام در روسیه رخ می دهد. واگن های پر از کالاها در میان شکوه و جلال ماه اوت بعد از ظهر حرکت می کنند. مردم پیاده روی نیز عجله دارند، که در شهر Sorochinets اتفاق می افتد.

Cherevik به نمایشگاه می رود

سولوپیس Cherevik سرگردان، خسته شده توسط گرما. او به دنبال یک لباسی با کیسه های گندم و کنف، که در آن نشسته دختر سیاه و سفید و نامادری مادربزرگش است. زیبا Paraska توجه مردمان محلی را جلب می کند. یکی از آنها، که دقیق تر از دیگران لباس می کند، او را تحسین می کند و با نامادری خود شروع به یک نزاع می کند. این قسمت را نمی توان از دست داد، کامپایل یک خلاصه ای کوتاه.

مطمئنا، "نمایشگاه Sorochinskaya" (گوگول)، با توجه به فصل منتشر شده، نمی تواند با اصل مقایسه شود. ما امیدواریم که این مقاله باعث علاقه شما به این کار شود.

دیدار با Tsybula

در نهایت، مسافران به پدرخوانده، قزاق Tsybul می آیند. در اینجا آنها برای یک لحظه این حادثه را فراموش می کنند. Cherevik، همراه با دخترش، به زودی به نمایشگاه می رود. با فشار دادن بین واگن ها، این قهرمان متوجه می شود که این نمایشگاه در "مکان نفرین شده" سازماندهی شده است. همه از ظاهر پیمایش قرمز می ترسند. به هر حال، در حال حاضر نشانه های خاصی وجود دارد که او در اینجا است. Cherevik نگران آنچه که به گندم اتفاق می افتد. با این حال، او به سرعت به "بی دغدغه سابق" نگاه Paraska، که در آغوش یک پسر در راه ملاقات.

همجنس گرایی

جفت فوق ذکر شده به عنوان پسر گلولپوپنکوف معرفی شده است. او از دوستی قدیمی استفاده می کند تا Cherevik را به چادر ببرد. درباره عروسی، همه چیز پس از چند فنجان تصمیم می گیرد. با این حال، زمانی که Cherevik به خانه باز می گردد، همسر مهیج او این مشارکت را تایید نمی کند و Cherevik عقب نشینی می کند. یک کولی خاصی که در گریسکا (نام پسر) غمگین گاو است، متعهد می شود تا به او کمک کند، اگر چه به طور کامل خودخواهانه نیست.

مشکل در نمایشگاه

به زودی شایعات در مورد یک واقعه عجیب و غریب شروع به پر کردن Sorochinskaya نمایشگاه. خلاصه ای از آن به شرح زیر است: اسکرول قرمز ذکر شده که بسیاری از آنها دیدند. به خاطر این رویداد Cherevik با دخترش و پدرخواندگی، که می خواست شب را تحت واگن بگذارد، بلافاصله به خانه برمی گردد. آنها با مهمانان ترسناک همراه هستند. Khavronya Nikiforovna، که Afanasy Ivanovich با مهمان نوازی او را خوشحال است، مجبور است آن را در تابلوهای تحت سقف، که در آن وسایل خانگی نگهداری می شود، پنهان می شود . او باید روی میز و سوزنها نشسته باشد.

داستان پیمایش قرمز

علاوه بر این، تقصیر به درخواست Cherevik او را در مورد پیغام قرمز در کار "نمایشگاه Sorochinskaya" به او می گوید. خلاصه فصل این داستان نمیتواند جمعآوری شود، این داستان را از دست داده است. این قسمت بسیار مهمی از کار است.

بنابراین، یک جهنم برای نوعی گسل از جهنم اخراج شد. با غم و اندوه، او نوشیدنی بود، در زیر کوهستان، در یک حیاط. شیطان نوشید همه او بود. او مجبور بود اسکریپت قرمز خود را، اما او تهدید کرد که او پس از او در یک سال می آیند. با این حال، shnikar حریص، که به او بدهکار، در مورد مهلت را فراموش کرده اند. او تصمیم گرفت فروش اسکرول را به یک مرد خاص که در راه او نگاه کرد.

هنگامی که شیطان بازگشت، بوگلر وانمود می کند که هرگز اسکرول را دیده اید. او به سمت چپ رفت، اما نماز شب از فریب خورده بوسیله شخم خوک که در همه پنجره ها ظاهر شد، قطع شد. این خوکها، روی پایهای "طولانی و آرام"، با شلاق زدن با شلاق زدن، تا زمانی که به فریب مرتکب شده اعتراف کرد، درمان شده بود. اما این به شیطان بسیار کمک نمی کرد، زیرا بازگشت اسکرول غیرممکن بود: مردی که او را ترک کرد، کولی ها را سرقت کرد. او اسکرول را به یک خرید مجدد فروخت، که دوباره آن را برای نمایشگاه Sorochinskaya نمایش داد. با این حال، به دلایلی، تجارت نتوانسته است کار کند. زن متوجه شد که مورد در اسکرول است و تصمیم گرفت آن را بسوزاند و آن را به آتش کشید. با این حال، اسکرول سوختگی نکرد. سپس Repurchase تصمیم گرفت به جای دیگری به نام "هدیه لعنتی" بدبینانه بپوشد.

صاحب جدید اسکرول از آن خلاص شد تنها زمانی که او آن را به قطعات تقسیم کرد، با عبور از خود. این قطعات او را پراکنده، پس از آن او را ترک کرد. با این حال، داستان در آنجا پایان نیافت. از آن لحظه، شیطان در طول نمایشگاه ظاهر می شود. او به دنبال قطعه اسکرول است، و در حال حاضر او تنها آستین چپ است. هنگامی که راوی به این مکان از روایت خود رسید، که چندین بار با صداهای عجیب و غریب قطع شد، ناگهان یک پنجره شکست و یک "صورت خوک وحشتناک" ظاهر شد.

وحشت عمومی

سپس صحنه های سرگرم کننده وحشت عمومی توسط گوگول توصیف شده است. "نمایشگاه Sorochinskaya"، خلاصه ای که ما آن را تشکیل می دهیم، خوانندگان را نه تنها با عرفان، بلکه همچنین با طنز جذب می کند. بنابراین همه چیز در کلبه مخلوط شد: Popovich با یک رعد و برق و یک انفجار سقوط کرد، پدرخوانده زیر زیر همسرش صعود کرد، و Cherevik سرازیر شد، گلدان را به جای کلاه برداشت. با این حال، به زودی او خسته شد و در وسط جاده افتاد.

رویدادهای بعد از ظهور خط

صبح روز بعد رویدادهای مرتبط با نمایشگر قرمز در کل نمایشگاه Sorochinsky مورد بحث قرار گرفت. محتوای کوتاه آنها با جزئیات دلخواه پر شده است. با این حال، عادلانه هنوز هم خشمگین است. و در حال حاضر Cherevik، که صبح گرفتار کاف قرمز از اسکرول است، منجر چرک خود را به فروش است.

قهرمان به نمایشگاه می رود، در گذشته هیچ چای از تجارتش خوب نیست. در راه او با یک کولی بلند می آید که از او می پرسد چه چیزی فروش می دهد. Cherevik در مورد این مسئله مبهم است، با این حال، چرخش، ناگهان متوجه می شود که او دروغ نیست. قهرمان تنها یک شمشیر در دست دارد و یک آستین قرمز به او گره خورده است!

در وحشت، Cherevik عجله به اجرا، اما آن را توسط پسران گرفتار شده است. قهرمان متهم شده است که دزدی او را دزدیده است. همراه با پدربزرگ بزرگ شده، که از شیطان فرار کرده، او آن را دید، Cherevik متصل است. او به انبار، بر روی نی ها پرتاب می شود. در اینجا Golopupenkov پسر است و هر دو کوماها را پیدا می کنند که سهم خود را می کوبند. او می خواهد با Paraska برای خود ازدواج کند، زیرا او اسیران را آزاد می کند. سولوپیا به خانه می رود در اینجا او در حال انتظار برای چوپان، به طرز معجزه آسایی، و همچنین نانوا و گندم آن است.

فینال

بنابراین ما به پایان رسید، توصیف کار "نمایش Sorochinskaya". محتوای کوتاه این داستان جذاب است، آیا این نیست؟ چه اتفاقی افتاد؟ نگران نباشید، شیطان نشان نداد. و آیا این وجود دارد؟ در یادداشت نسبتا خوش بینانه، داستان "نمایشگاه Sorochinskaya" به پایان می رسد. خلاصه آخر این است: به رغم این واقعیت که مادربزرگ کورکورانه سعی دارد عروسی را با تمام توان خود از بین ببرد، هر کس سرگرم کننده و رقص، از جمله زنان قدیمی است. آنها، با این حال، تنها هوس را تحمل می کنند، اما شادی مشترک نیستند.

به نظر می رسد پایان خوش است. با این حال، در پایان داستان خود، گوگول یک یادداشت غم انگیز را به یک تصویر شاد می پذیرد. او به طور خلاصه اشاره می کند که همه چیز در جهان در گذر زمان است. جوانان، شادی، و همچنین زندگی خود، هنگامی که به مقصد به پایان رسید. و در آینده کار نیکولای Vasilyevich این وتر نهایی از آفتابی، داستان نور خواهد شد شنیده می شود، همه با سال ها تشدید است.

کار بسیار جالب - "نمایشگاه Sorochinskaya". خلاصه برای دفتر خاطرات خواننده را می توان بر اساس این مقاله، از جمله نقل قول های لازم در آن وارد شده است.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.unansea.com. Theme powered by WordPress.