تشکیلداستان

لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva - همسر الکساندر بلوک. بیوگرافی، خاطرات

لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva در تاریخ نه تنها به عنوان دختر شیمیدان برجسته، اما به عنوان همسر یکی از بزرگترین شاعران روسیه رفت. زندگی خود را با انواع از حقایق جالب پر شده بود، و جدا از شوهر قانونی خود - الکساندر بلوک، از آن شده است از توجه و دیگر مردان به همان اندازه شناخته محروم نیست.

به نظر متناقض است که دختر دیمیتری مندلیف ظاهر کاملا بی تکلف بود. قضاوت از عکس ها و شاهدان عینی، زن بی ادب بود و یکی از چهره کمی کلفت بود. افسانه ای شاعر و دوست بلوک - آنا آخماتووا، صحبت از همسر شاعر بسیار بی طرفانه، با اشاره به این واقعیت است که آن را بسیار احمقانه بود. در هر صورت، لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva، حافظه که باقی مانده است و نه مبهم، به عنوان یک الهه شعر و موسیقی عمده بلوک بزرگ به رسمیت شناخته شده، و پس از آن است فردی که کاملا سزاوار توجه ما.

تاریخ کودکی

لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva متولد شد و در یک خانواده بزرگ بزرگ. پدر او، دیمیتری مندلیف، تنها شش فرزند بود. از ازدواج اول خود او در حال حاضر یک دختر، اولگا، و پسر ولادیمیر بود. لوبا در ازدواج دوم دانشمند متولد شد - با آزار Popovoy. ایوان و واسیلی - اما خانواده اش خواهر مریم و دو برادر بود. بسیاری از کسانی که زندگینامه دانشمند را مطالعه کرده اند، می دانند که سرنوشت پدر لوبین، مانند بسیاری از مردان از نبوغ، آسان نبود. او یک شخصیت است و نه پیچیده بود. هنگامی که او در استعفای اجباری دانشگاه بود، Mendeleyev و خانواده اش بیشتر وقت خود را در این ملک، که در Boblovo واقع شد به سر برد.

با وجود این واقعیت است که خانواده شیمیدان برجسته به ویژه کودکان هرگز خراب، همسر آینده او از الکساندر بلوک یاد می آورد که دوران کودکی خود را بسیار خوشحال، نیرومند و پر از شادی بود.

کودکان دیدار همسر آینده

خانواده بلوک و مندلیف ارتباط با هر اندازه کافی نزدیک و همواره حفظ روابط صمیمی. این دلیل است که الکساندر بلوک و لیوبوف مندلیف، یک داستان عاشقانه خواهد شد که در این مقاله مورد بحث، این فرصت برای دیدار برای اولین بار در دوران کودکی بود. وقتی پدر و مادر خود را با هم در دانشگاه کار می کرد، کمی ساشا و لیوبا اغلب در سفرهای مشترک برای باغ دانشگاه گرفت. اما پس از آن، آنها فقط کودکان بودند، و احساسات جدی بین آنها به وجود آمد سالها بعد، در سال 1898.

طوفانی شاعر نوجوانی روسیه

در آینده، لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva تبدیل شدن به الهه شعر و موسیقی تنها و ابدی برای بلوک. اما قبل از آن احساسات عاشقانه برای زن بالغ او در طوفانی و رابطه کمی عجیب و غریب با یک Kseniey Sadovskoy خاصی دیده می شد. این زن Tridtsatisemiletny در زمان آشنایی با الکساندر ازدواج کرده بود در حال حاضر سه فرزند بود. هنگامی که این بلوک در زمان عشق خود را در Sadouskaya تنها 16 سال سن داشت. در این جلسه از این دو به ظاهر کاملا نامناسب به یکدیگر از نظر روابط عاشقانه مردم در رفت و آمد مکرر آلمانی به نام باد نواهایم برگزار شد. بلوک زیادی را در عشق با این زن افتاد، او روشن اشعار او و جلسات محرمانه منصوب کرد. پس از آنها به سنت پترزبورگ بازگشت، روابط بین آنها وجود دارد. اما خیلی زود از دست می دهد الکساندر علاقه به بانوی و او تا به معشوقه جدید - لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva.

عشق اول هر یک از دیگر

هنگامی که مادر لوبین هفده دعوت ساشا به دیدن یکی از اجراهای است، که اغلب در تابستان Boblovo برای کشاورزان محلی برگزار می کند. لیوبا بیوگرافی مندلیف که ما را دیده اند، در طول زندگی اش خواب دوره برای تبدیل شدن به یک بازیگر بزرگ، و، البته، او تا به طور فعال در تولیدات این نمایشنامه شرکت، بازی در برخی از آنها، حتی نقش اصلی.

آن شب جلسه سرنوشت ساز برای جوانان در صحنه تئاتر بداهه گزیده ای از صحنه "هملت." البته، هر بازی اوفلیا، و نقش هملت واحد داوطلب شدند.

او احساس بزرگ در او ساخته شده، آن را تازه، جوان، حساس به لمس و در همان زمان سخت و ناشدنی. این یک مرد جوان برای اولین بار ساخته تصور مخالف است. او وانمود کن متکبر نامیده می شود.

پس از بازی، لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva و بلوک همه تصمیم گرفت به یک پیاده روی و سمت چپ به تنهایی. در طول این پیاده روی با هم آنها را با همدردی متقابل آغشته بود. بعد هر دو به یاد می آورد که این نشست آغاز عشق خود بود.

شیفتگی با عرفان، تعالیم Solovyov و آرزو از "بانوی زیبا"

این یک واقعیت شناخته شده است که واحد بسیار به تعالیم Solovyov و موضوع را به مضر مختلف متصل شده است. او در وجود برخی بانوان زیبا مرموز، که مظهر زنانگی و لطافت است بر این باور بودند. و مراد از کل زندگی این است که پیدا کردن آن و لذت بردن از یک عشق خاص برای زندگی است. این است که این بانوی دوست داشتنی خواهد بود که موضوع اصلی شعر معروف Blok در، و تجسم زنده تصویر خیلی زود او در دوست قدیمی خود را پیدا خواهد کرد - لوبا.

جلسه عرفانی در سن پترزبورگ

پس از آن جلسه در Boblovo بین ساشا و هر سرد شد. او به سنت پترزبورگ بازگشت و به تدریج شروع به قبول عنوان آشنایی آنها به طور کامل به پایان رسید. مندلیف، به نوبه خود، در سن پترزبورگ دریافت در دوره های عالی برای زنان، به خود را در فضای یک دانش آموز غوطه ور است. به نظر می رسید که جوانان به مدت طولانی افکار خود را در مورد هر یک از دیگر از دست داد. اما آنها شروع به کاهش این مورد. هنگامی که در واحد سنت پترزبورگ به طور تصادفی من تو را دیدم لوبا، که به مدرسه فرستاده شد. او دختر فریاد نیست، اما به سادگی دنبال او مخفیانه انجام او را به ساختمان برای زنان.

هنوز مدت زیادی نبود، و شاعر را دوباره دیدم لوبا. در این زمان، یک ملاقات اتفاقی در محل تئاتر معالی در طول والاتر از زمان "شاه لیر." پس از آن بود که همچنین یک باور بصورتی پایدار و محکم در ذهن از بلوک در این واقعیت است که این جلسات ها اتفاقی نیست ریشه وجود دارد. او متوجه شد که همه چیز را که بین او و هر کسی اتفاق می افتد یک تصادف عرفانی است. ایده Solovyov نیاز به پیدا کردن تنها خود را "خانم زیبا" و بلوک آن در شخص مندلیف پیدا شده است.

قیامت احساسات عاشقانه

پس از این دیدار در تئاتر، جوانان یک بار دیگر گفت و گو خود ادامه دهند. در بلوک از خواب بیدار به احساسات لوبا قوی است که به مرز در نوعی از وسواس آغاز خواهد شد. او، در مقابل، به شدت حاضر به قبول ایده ها و نظرات خود را در مضامین عرفانی. بر اساس دلایل ایدئولوژیک و مذهبی، آنها اغلب استدلال می کنند و soryatsya. رابطه آنها در طول این دوره بسیار ناپایدار هستند: آن را تجربه حساسیت به یکدیگر، به طور کامل سرد رشد می کنند.

توسعه منطقی این اغلب در نوامبر 1902 رخ می دهد، هنگامی که اسکندر را می سازد جمله مورد علاقه خود را، و لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva آن را دریافت.

رابطه شاعر با مادرش و دوست نداشتن خود را از Mendeleeva

الکساندرا Andreevna Beketova، مادر بلوک سرنوشت بسیار دشوار بود. به عنوان یک نوجوان، او عشق وعاشقی بسیار مشتاق با یک وکیل، الکساندر بلوک ارشد بود. او عروسی و تولد شاعر به پایان رسید. اما این ازدواج بسیار مایه تاسف بود. شوهر جوان دوست برای نوشیدن، و اجازه خود را به منظور بالا بردن دست خود را به همسرش. او مجبور شد به او را ترک، و تمام زندگی بعدی او پسر اختصاص داده است. او ستایش ساشا او و او پرداخت می شود تمام اوقات فراغت خود. البته، زمانی که او اعلام کرد که ازدواج قریب الوقوع، الکساندرا Andreevna بود، به قرار دادن آن ملایم، خوشحال نیست. او بسیار حسود از بلوک است، و علاوه بر این، او مندلیف او دوست نداشت. Beketov فکر دخترش خیلی سرد و تا حدودی مغرور است. حتی پس از عروسی در قانون و جو در زمان و به طور معمول دختر خود نمی کنند و رابطه خود را می کند توسعه نیست. به نظر متناقض که زنان قادر به دوستان سال ها بعد از مرگ اسکندر بوده است. وای بر آنها آنقدر نزدیک است که قبل از مرگ او الکساندر Andreevna با زندگی می کردند یک بار هر کسی از اون متنفر بودم.

زمینی و عشق روحانی در درک بلوک

تعهد آموزه بلوک Solovevsk تا حد زیادی پیچیده از زندگی خانوادگی لیوبا، از شدت زیر آنها، الکساندر را به عنوان یک ایده آل خاص، تجسم زنانه ابدی گرفت. در ذهن شاعر بود و جدایی بین عشق جسمانی، فیزیکی و معنوی وجود دارد. به همسرش او احساس آن نوع دوم از احساسات و نزدیکی فیزیکی به طور مداوم به طفره رفت بود، با توجه به اینکه او در نهایت ارتباط آنها از بین ببرد. به احتمال زیاد، این عامل که در آینده به مندلیف مجبور به دنبال ثروت خود را با دیگران بود. این واحد با همسرش نگه داشته و یک رابطه را به عنوان دختران عادی موجب آسان بود، زده و رمان بسیار جدی است. اولین مثلث عشقی شاعر، شناخته شده با نام مستعار آندری Bely از - در این خانواده با کمک یکی از دوستان نزدیک بلوک تشکیل شده است.

خیانت بی پایان و رمان در سمت

سفید در یک دوره معینی از زمان بسیار نزدیک به بلوک بود. الکساندر و همسرش اغلب بازدید سفید، و با هر جلسه عشق بیشتر و بیشتر با لیوبوف Dmitrievna. او رفتار مبهم: از یک سو، از شوهر او که قرار بود از بین برود، اما سفید یک جرقه علاقه داشت. او در نامه ای با اعلامیه پرشور و درخواست خود را نوشت به ترک شوهرش، او آنها را به شوهرش نشان داد، و سه نفر بودند محاکمه ثابت وجود دارد. آن را برای سه سال، که سفید خود را به یک دولت پاتولوژیک، بسته به مندلیف به طول انجامید. او همه چیز را در پایان آن را انجام داد خسته کننده تبدیل شد. در جلسات مشترک اخیر، تصمیم گرفته شد که خانواده سفید از بلوک نمی خواهد در طول سال آینده را ببینید. کلام خود را نگه داشته و به مونیخ رفت. پس از آن، او با Mendeleeva چند بار ملاقات کرد و در نهایت به طور کامل در از دست داد.

این جفت سفارشی از فتنه در سمت گناه نه تنها همسر الکساندر بلوک. شاعر خود را در روابط بی پایان با دختران موجب آسان دیده می شد، اما از آن تا به حال یک داستان عاشقانه جدی است. به عنوان مثال، به خاطر داشته باشید در مورد یکی از بازیگران (که واحد همیشه احساس ضعف خاص) به نام ناتالیا Volokhova. این ظاهر کاملا چشمگیر بود، و الکساندر، در برخی موارد، به نظر می رسید که آن را به او بود و او احساس می کند یک روحانی، صمیمیت و شور و شوق اثیری نفسانی. شور و شوق برای این بانوی آنقدر جدی هستند که در مورد شروع به طلاق قریب الوقوع بلوک و مندلیف صحبت بود. اما لیوبا او را از دست دادن نیست، او را به وولخوف آمد، و بازیگر دعوت به در نه تنها لذت از عشق با شوهرش، بلکه بقیه مراقبت روزمره از او. پس از آن امر با بسته بازیگر است که به سرعت به پایان رسید، و دوستی خود را با همسر معشوق را، به اندازه کافی عجیب، به طول انجامید تقریبا تمام زندگی من است.

فتنه بیشتر شروع می شود مندلیف، و دوباره با یکی از دوستان از بلوک - گئورگی Chulkov. واحد آن را نمی کند هر گونه توجه و اهمیت، و آقا Ljube به زودی خسته است.

لیوبوف Dmitrievna Mendeleeva: کودکان

در همسران بلوک نیز رمان جدی بود. انتخاب او یک بازیگر جوان به نام کنستانتین Davidovskiy بود. او با او در تور تئاتر در قفقاز، و همه نوشتن صادق حروف بود. پس از اتمام لوبا گرداند تورهای خانه و اشک با معشوق را تمام روابط است. اما معلوم است که او باردار بود. از آنجا که اصطلاح قابل توجه بود، بلوک تصمیم به ترک این بچه و آن را به عنوان اگر او به طور کلی خود بود است. متاسفانه، پس از تولد نوزاد فقط 8 روز زندگی می کردند. برعکس، اما الکساندر من تجربه مرگ یک کودک بسیار سنگین تر از مادر خود.

بلوک مراقبت زندگی

پس از مرگ کودک به بهبود می یابند، همسر سفر می کرد، تلاش برای استراحت و لیوبا علاقه مند به تئاتر است. این اتفاق می افتد دوباره رابطه با این بازیگر که تحت او به مدت 9 سال. او می پرسد بلوک طلاق، اما که آن را اجازه نمی دهیم. خود شاعر، به نوبه خود، علاقه مند به کمی بعد یک خواننده اپرا است - عشق دلماس، اما شور و شوق به سرعت می گذرد. به نظر می رسد که این زنجیره ای از تغییرات متقابل می تواند بی وقفه آخرین، اما نکته به قرار دادن بلوک های بیماری در این کشور است که پزشکان در آن زمان قادر به پیدا کردن هر گونه توضیح بود. او با تب بالا، درد شدید غیر قابل درک بود عذاب. به طوری که او 7 اوت 1921. مادر جان سالم به در پسرش تنها 2 سال سن است، و این بار، به اندازه کافی عجیب، او در یک آپارتمان جمعی کوچک با دختر خود را یک بار متنفر نشسته اند. خود عشق D. بلوک پس از مرگ همسرش، او یک کتاب از خاطرات در مورد او منتشر شده، در مدرسه رقص باله کار کرده است. گفته شده است که پس از مرگ اسکندر، او را تا کردم یک رمان، نگه داشتن آن در نتیجه وفاداری پس از مرگ او و حفاظت از حافظه خود را.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.unansea.com. Theme powered by WordPress.